۱۳۹۴ آبان ۵, سه‌شنبه

میراث زمامدار - نگاهی به شرایط کشور در دوران حاکمیت آیت الله خامنه ای


26 سال (و چند ماه) گذشت ...  
 از روزی که آیت الله خامنه ای به عنوان دومین رهبر نظام جمهوری اسلامی  زمام امور کشور را بدست گرفت . 


 سالهایی ارزشمند که می توانست با درایت حاکمان ، طلایی ترین دوران عصر حاضر را برای جامعه ایران به همراه داشته باشد ، اما به دلایل گوناگون ، در این سالها واژه بحران همواره پیشوند ثابت شرایط کشور بوده است . هر چند قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران بر اساس اصل تفکیک قواست و همچنین رییس جمهوری که با رای مستقیم مردم برگزیده می شود به عنوان دومین فرد قدرتمند کشور شناخته شده است. اما عملا یگانه تصمیم گیرنده مسایل مهم کشوری همواره شخص آیت الله خامنه ای بوده است . وجود اهرمی به نام حکم حکومتی رهبر که فراتر از هر قانونی می تواند مصوبات مجلس و تصمیات دولت را ملغی کند باعث گردیده که مسئول دانستن شخص رهبر نظام ایران در رخ دادها و حوادث تاثیر گذار در نسل فعلی و آینده ایران جلوه ای منصفانه داشته باشد . البته به جز مبحث حکم حکومتی بیشتر نمایندگان مجلس و سیاستمداران نظام معتقدند که در اداره امور کشور می بایست منویات (یا فرمایشات) مقام رهبری را نیز مد نظر قرار داد و از آن  به عنوان چراغی فروزان !!!!! در این شب ظلمات بهره جست . گذشته از آن عده ای پا را از این نیز فراتر نهاده و پارامتر "رضایت قلبی رهبر " ، را نیز به موارد  فوق افزوده اند که این مورد نیز می بایست در اداره امور کشور مد نظر گرفته شود . این در حالیست که ایشان (رهبر) حتی یک بار هم به خود زحمت روشن کردن این موضوع را نداده اند که سخنانش از جنبه رهبری سیاسی نظام می باشد یا رهبری معنوی جامعه . 

 تمام این موارد در کنار هم (حتی به تنهایی) باعث ایجاد بار مسئولیت  بر دوش رهبری خواهد شد . مسئول بر وزن مفعول یعنی کسی که مورد سوال واقع و بازخواست می شود .   البته شیوه رفتار آیت الله خامنه ای در اداره امور کشور همواره شیوه :  برد مال من باخت مال تو ، بوده است . به عنوان نمونه می توان به توافق اتمی ایران با شش کشور قدرتمند جهان اشاره کرد که رهبر  ایران ، هم از تیم مذاکره کننده ایران (که به دستور مستقیم وی باب مذاکرات را گشودند) حمایت میکرد و هم بارها از عدم دلخوشی به مذاکرات سخن به میان آورده بود ، که این نوع رفتار دارای رگه هایی از درماندگی و تردید می باشد ، ایشان بر این باورند که نتیجه مذاکرات هسته ای هر چه باشد ، می توان  با موضع گیری دوگانه خود ، راه را برای تبرئه خویش هموار ساخت  و نتیجه مذاکرات را به نفع خویش قبضه کرد. 

در اصل یکصد و یازدهم قانون اساسی آمده است : هرگاه رهبر از انجام وظایف قانونى خود ناتوان شود یا فاقد یکى از شرایط مذکور در اصول پنجم و یک صد و نهم گردد یا معلوم شود از آغاز فاقد بعضى از شرایط بوده است, از مقام خود برکنار خواهد شد …. .
گرچه رهبرى همانند ریاست جمهور, عضویت مجلس خبرگان, عضویت شوراى نگهبان, نمایندگى مجلس شوراى اسلامى و… زمان مند و مدّت دار نیست, لیکن مشروط به شرایط و محدود به اوصافى است که در گذر زمان از گزند حوادث مصون نیست (مجله حکومت اسلامی شماره 8 آیت الله جوادی آملی) .
نیم نگاهی به رفتار مجلس خبرگان در قبال رهبری آیت الله خامنه ای بیانگر این امر است که این مجلس نه تنها به وظیفه قانونی و ذاتی خود که همان نظارت بر رهبری است عمل نکرده است؛ بلکه برخی اظهار و نظرها از سوی خبرگان در مورد نظارت بر رهبری گویای ایران امر است که خبرگان اصولا اعتقادی به نظارت بر امور رهبر ندارند . آیت الله محمد رضا مهدوی کنی رییس پیشین مجلس خبرگان معتقد بود :" ...(نظارت بر رهبری یعنی اینکه) نگذاریم کارهای خلاف در مملکت واقع شود یا حملاتی واقع شود یا ایشان (رهبر) مورد هجمه قرار بگیرد، خود ما باید سینه‌ها را سپر کنیم و حفظ کنیم که ( رهبر (تنها به میدان نیاید و صحبت کند در خبرگان گفتم که شما باید از جایگاه رهبری حراست کنید."
آیت الله علم الهدی امام جمعه مشهد نیز در سخنانی گفته است : " بر عملکرد مقام ولی امر، کسی نمی‌تواند نظارت کند، چراکه خبرگان مولّی علیه ولی امر هستند، و هیچ مولّی علیه ناظر بر اعمال ولی خودش نیست " .

با بررسی بیشتر در خصوص رابطه بین خبرگان و آیت الله خامنه ای در طی 26 سال گذشته پی خواهیم برد که اصولا رهبر نظام ایران نه تنها تاکنون هیچگاه در قبال شیوه مدیریت خود مورد بازخواست خبرگان واقع نشده است بلکه همواره از حمایت این مجلس نیز برخوردار بوده است .  در واقع می توان گفت که اعضای مجلس خبرگان (خواسته یا ناخواسته) از مواخذه رهبری ناتوان و عاجز هستند و بسیاری از آنان برای حفظ منافع خویش یا گروه با ایشان بیعت نموده و جهت حفظ شرایط فعلی از هیچ کوششی دریغ نمیکنند . برای بررسی صلاحیت ادامه رهبری آیت الله خامنه ای نگاهی می اندازیم به عملکرد آیت الله خامنه ای در دوره زمامداری ایشان .
با کندوکاو در شرایط اجتماعی ، اقتصادی ، امنیتی ، رفاهی و ... کشور پی خواهیم برد که تقریبا هیچیک از وعده ها و شعارهای نظام جمهوری اسلامی (بالاخص در دوره خامنه ای) محقق نشده است .
در بعد اجتماعی : اگر  به آمارهای خود نظام تکیه کنیم (که معمولا با احتیاط بسیار زیاد ارایه می شوند) آمار طلاق به طور وحشتناک در حال افزایش است ، به طوریکه در تهران(سال 94) از هر 28 ازدواج 10 مورد به طلاق می انجامد . بسیاری از جوانان نیز که در دهه سوم  زندگی به سر می برند هرگز  ازدواج نکرده اند (به خصوص متولدین نیمه اول دهه شصت) و ازدواج آنان تاکنون به تاخیر افتاده و آینده روشنی نیز برایشان در این زمینه قابل تصور نیست . در زمینه اعتیاد وخامت اوضاع به حدی رسید که حکومت با صدور مجوز برای ایجاد مراکز رسمی ترک اعتیاد موافقت کرد . تجارت جنسی نیز سالهاست که رونق گرفته است . اما در قبال این رخدادها آقایان به جای پذیرش مسئولیت و حداقل یک عذر خواهی ، با سلب مسئولیت از خود و فرافکنی ، با ساخت شخصیتی موهوم و خیالی به نام  استکبار جهانی ، این شخصیت را مسبب تمام مشکلات کشور معرفی می کنند . به طوریکه استکبار جهانی با نفود خود در بین جوانان ، آنها را به سمت سبک زندگی غربی سوق میدهد و ماهواره نیز بی بند و باری را در جامعه ترویج داده و ....
     
اقتصادی : این موضوع بر هیچکس پوشیده نیست شدت فقر در بین مردم ایران (به خصوص در چند سال اخیر) روز به روز در حال افزایش است ، و بحران بیکاری که مهمترین چالش جوانان در ادامه حیات (و نه زندگی) می باشد برای حل آن هرگز از سوی حاکمان اقدامی چشمگیر انجام نگرفته است . بلکه با اقداماتی عجیب سعی در کمتر جلوه دادن آن برآمده اند . مثلا طبق تعریف مرکز آمار ایران از بیکاری ، هر کس که در طول هفته یک ساعت اشتغال داشته باشد ، به عنوان شاغل محسوب می گردد و نیز قشر دانشجو و سرباز به عنوان شاغل شناشته می شوند. عملا طبقه متوسط از بین رفته و جامعه به دو دسته قلیل ثروتمند و کثیر فقیر تقسیم شده است .
در بعد محیط زیست نیز هیچگاه اتفاقی خوشایند که ناشی از عملکرد حاکمان باشد روی نداده است ، خشک شدن دریاچه ارومیه ، تغییر کاربری زمینهای کشاورزی ، ساخت بدون مطالعه تعداد بسیار زیادی  سد (که تنها ره آورد آن خشک شدن رودخانه های فصلی بود) ، کاهش چشمگیر مساحت جنگلهای کشور ، خشک کردن تالابها به منظور استخراج نفت و ... تنها بخشی از شاهکار جهموری اسلامی در رابطه با محیط زیست کشور بود ،  که بازهم واکنش مسئولین امر ، تنها  توسل به دعای باران و ذکر این نکته که امام زمان از کشور ما روی برگردانده است ، حجاب را رعایت کنید !!!!!!!!!!!!!!!!!!!     
 بی گمان بررسی یک به یک تمام مصایب کشور در دوره زمامداری آیت الله خامنه ای در این نوشتار نمی گنجد (مانند حقوق بشر و اعدامهای بدون عدله کافی ، فساد اداری ، مالی و قضایی ، وضعیت دموکراسی و تاثیر ارای مردم در انتخاب حاکمان ، وضعیت زنان ، وضعیت اقلیتهای مذهبی ، پیاده سازی اجباری احکام مذهبی به ویژه در ماه رمضان و ... ) .
 موارد  فوق تنها گوشه ای از  تاثیر حکومت جمهوری اسلام تحت رهبری آیت الله خامنه ای در ایجاد وضعیت فعلی کشور  می باشد ، با این حال مسئولین با چنان آب و تابی از وضعیت گل و بلبل در کشور سخن به میان می آورند که گویی مخاطب آنان شهروندان داخل ایران نیستند و سخنانشان برای ساکنان مریخ پخش می شود .  آیا پاسخگو بودن رهبر به ملت ، خواسته به حقی نیست ، آیا در حالی که مجلس خبرگان که وظیفه نظارت بر عملکرد رهبری را دارد به وظیفه قانونی خویش عمل نمیکند هیچ راهکار قانونی دیگری برای تذکر به رهبر جهت پاسخگویی وجود ندارد ؟  مگر رییس جمهور مجری حسن اجرای  قانون اساسی در کشور نیست ؟ یا اینکه قانون یا شیوه حکومت را که (ظاهرا) توسط خود مردم در فروردین سال 58 تایید شده است را آیا نمی توان تغییر داد ؟ آقایان در مواقعی که منفعت آنان ایجاب میکند به سخنان روح الله خمینی ارجاع میدهند ، امیدوارم این جمله رهبر درگذشته انقلاب را به خاطر داشته باشند : " وضع رژیم سلطنتی اصلاً این است و از اول یک رژیم غلطی بوده. از اول یک رژیمی بوده است که بی‌منطق بوده است. حالا من یک کلمه‌اش را برای شما می‌گویم: ما فرض می‌کنیم که تمام ملت - فرض است، و الّا واقعیت که ندارد - تمام ملت جمع شده‌اند و یک کسی را برای خودشان مثلاً سلطان قرار داده‌اند. بسیار خوب، اختیار دارند مردم یک کسی را انتخاب کنند، انتخاب کردند. خوب، این ملتی که حالا هستند حق دارند، در حومه زندگی خودشان اختیار دارند که یک کسی را قرار بدهند. خوب، برای صدسال بعدی که این آقایان هیچ نیستند چه حقی دارند؟ شما چه حقی دارید که برای اولادتان و اولاد اولادتان که الآن نیستند سلطان انتخاب کنید؟ سلطنت، سلطنت میراثی بود. ما فرض می‌کنیم با انتخاب، دولت یک سلطنتی را امضا کردند؛ به چه حقی ملت می‌تواند برای نسلهای آتیه‌اش سرپرست قرار بدهد؟ خودشان اختیار دارند، باید خودش انتخاب کند، و لهذا سلطنت از اول غلط بوده. "    

۱ نظر: