۱۳۹۲ مرداد ۱۸, جمعه

دکتر حسن روحانی , ناجی ایران ؟؟ یا ناجی نظام ؟؟


دکتر حسن روحانی , ناجی ایران ؟؟ یا ناجی نظام ؟؟
با آغاز تحریم های نفتی و بانکی  در اواخر بهار 2012  , تمام معادلات  سران کشور برای آینده نظام به هم خورد . شوک روانی وارد شده به اقتصاد ایران به حدی بود که باعث افزایش بی سابقه نرخ طلا و ارز گردید به طوری که  ریال ایران فقط در کمتر از 24 ساعت 15 درصد ارزش خود را از دست داد . کم ارزشتر شدن پول ملی و متعاقب آن تورم بی سابقه در چهار دهه اخیر , و به طبع آن  اعلام هشدار از سوی مشاوران اقتصادی و امنیتی وفادار به نظام , مبنی بر شکل گیری  اعتراضات خیابانی و ایجاد شورش با منشاء اقتصادی باعث ایجاد اضطرابی جدی در میان مسولین کشور گردید . (به عنوان نمونه تظاهرات مردم سبزوار به علت  نایابی گوشت مرغ) .
هر چند رییس جمهور وقت در یکی از  سخنانش گفته بود که : ایران اگر سه یا چهار سال هم نفت صادر نکند بازهم به مشکلی بر نخواهد خورد " اما همگان می دانند که این حرف یا از سر جهالت است یا استیصال . بدین ترتیب کشور  مشتریان نفتی خود را یکی  پس از دیگری از دست داد و معدود مشتریانی هم که باقی مانده بودند (مانند هند و چین) به دلیل تحریم بانکی قادر به پرداخت پول نفت ایران نبودند , نوک پیکان تحریمها حتی صادرات غیر نفتی را هم نشانه رفت و شرکتهای بیمه ای معتبر اروپایی و آسیایی , کشتی های ترانزیتی که مقصد آنها ایران بود را تحت پوشش قرار نمی دادند  , حتی برخی بنادر کشور نیز تحریم شد .  
  سیاست خارجی : پیچیده تر شدن  پرونده هسته ای ایران در حالی بود مسولین کشور نه تنها برای خروج از این بحران اقدامی انجام نمی دادند بلکه قطعنامه های صادر شده علیه ایران را کاغذ پاره می نامیدند .از سوی دیگر نگرانی اسراییل از اتمی شدن ایران به حدی بود که باعث تهدید نظامی واقعا جدی ایران از سوی اسراییل گردیده بود و همچنین بحران سوریه که حکومت بشار اسد  ( تنها دوست و حامی همیشگی  ایران )  در معرض سقوط قرار داشت که با سقوط بشار اسد اسراییل یکی از نگرانیهایش در مورد حمله نظامی  احتمالی  به ایران کمتر می شد.  نگرانی ایران از سقوط بشار اسد  به حدی بود که باعث دخالت مستقیم در ماجرای سوریه گردید و این موضوع را می توان بیانگر این دانست که ایران , تهدید به حمله نظامی از سوی اسراییل را واقعا جدی قلمداد کرده است .     
و اما از بعد داخلی , هر از چند گاهی برملا شدن فساد مالی و اخلاقی مسولین (سه هزار میلیارد , هلال احمر , بنیاد شهید , بانک ملی و...) (وزیر علوم در آسانسور , استخر مختلط دیپلمات ایران در برزیل و...)   باعث ایجاد نوعی بی اعتمادی شدید در میان عامه مردم گردیده بود,   هنوز ماجرای پس از انتخابات سال 88 ادامه داشت و شنیدن خبر مرگ زندانیان سیاسی  در زندان به امری کاملا عادی .تبدیل شده بود .  انتخابات ریاست جمهوری در پیش بود و بوی تحریم گسترده انتخابات از سوی مردم به مشام می رسید . به طوریکه آقای خامنه ای در یکی از سخنانش از کسانی که حتی نظام را به رسمیت نمیشناسند  نیز خواسته بود تا به خاطر منافع کشور در انتخابات شرکت کنند .
با این اوصاف آینده نظام  برای حتی یک یا دوسال آینده نیز قابل پیش بینی نبود و کشور در یک کمای مطلق به سر میبرد .
عقلای !!!!!! نظام با توجه به اشراف کامل اطلاعاتی به مسایل کشور,  به این نتیجه رسیدند که تنها راه خروج از بن بست فعلی , بیرون آمدن نام یک  اصلاح طلب ضعیف از صندوقهای رای  می باشد .
چرا اصلاح طلب و چرا ضعیف : محافظه کاران با درک این نکته که در صورت عدم کاندیداتوری اصلاح طلبان ممکن است تحریم گسترده انتخابات از سوی مردم روی دهد و بحران مشروعیت به نقطه بحرانی خود برسد و اینکه یک  کاندیدای اصلاح طلب می تواند مردم را به پای صندوقهای رای کشاند مجاب به استفاده از یک اصلاح طلب شدند . اما از سوی دیگر نگران قدرت گرفتن بیش از حد آن نیز بودند . هاشمی رفسنجانی به عنوان شخصی با نفوذ و سابقه فراوان  ( و به ظاهر تواب و البته زخم خورده  ) را نمی توان شخصیتی ضعیف و بی خطر برای تمامیت خواهان قلمداد کرد و همچنین آقای مشایی نیز گر چه قدرت وی فعلا خطری برای نظام نداشت اما مشایی با درک صحیح از شرایط جامعه , پتانسیل رشد را داشت و یک خطر بالقوه محسوب می شد زیرا با ارایه مدل جدیدی از حکومت مذهبی سعی در ایجاد پایگاه مردمی برای خود نمود که البته تا بحال در این امر موفق نبوده است  و همچنین اکبر اعلمی گرچه کمتر در بین عامه مردم شناخته شده بود اما شعار انتخاباتیش که همان " بازگشت روحانیون به حوزه های علمیه " بود می توانست باعث گرایش بسیاری از مردم به سمت وی شود , به همین خاطر هاشمی رفسنجانی و مشایی و اعلمی به بهانه های واهی رد صلاحیت شدند .
اما چیدمان تایید صلاحیت شدگان باید طوری می بود که مسایل قبل از انتخابات سال 88 تکرار نشود (مناطرات تلویزیونی)
همانطور که دیدیم عملا مناظره ای  انجام نشد و فقط خاطره برنامه تلوزیونی  مسابقه هفته با اجرای  زنده یاد منوچهر نوذری در اذهان  تداعی گشت.
 روحانی و عارف به عنوان دو کاندیدای مثلا اصلاح طلب وارد گود انتخابات شدند , غافل از اینکه یکی از این دو نفر قبل از برگزاری انتخابات به عنوان رییس جمهور منتخب !!!!! منصوب  گردیده است .   
مهم نبود که این شخص چه کسی باشد , فقط ضعیف بودنش کفایت می کرد . با انصراف آقای عارف , روحانی خواسته یا  ناخواسته  وارد این بازی گردید . میزان 51 درصدی آرای انتخاباتی دکتر روحانی نیز می تواند  صحتی بر این موضوع می باشد , با توجه به شور و هیجان مردم در روزهای نزدیک به انتخابات و گرایش روز به روز بیشتر مردم به روحانی ,  تصور اینکه ممکن است آرای انتخایاتی روحانی بسیار بیشتر از 51 درصد باشد دور از ذهن نخواهد بود و ممکن است این تصور پیش بیاید که فقط برای ضعیف تر نگه داشتن رییس جمهور منتخب از آرای او تا میزان 51 درصد کاسته شده است , با توجه به سابقه  انتخابات گذشته  ممکن است کسانی دچار این شبهه شوند که اگر واقعا میزان آرای جناب روحانی 51 درصد بود , جابجایی چند هزار رای برای کنار گذاشتن وی  آیا کار مشکلی بود ؟  
 سوال اینجاست که روحانی چه کاری قرار است انجام دهد . برای نجات ایران آمده یا نجات نظام ...
پاسخ به این پرسش چندان کار راحتی نخواهد یود زیرا باید همزمان پارامترهای بسیاری را مد نظر قرار داد . مردمی که در روز انتخابات با شوق و ذوق فراوان شناسنامه بدست  آرای خود را به نام آقای روحانی وارد صندوق کردند  خواسته هایی داشتند. ضمنا مسولینی که برای رسیدن به اهداف خود با مهندسی انتخابات راه را برای انتخاب روحانی هموار کردند نیز خواسته هایی دارند که این خواسته ها به جز در مواردی خاص با خواسته های رای دهندگان همخوانی ندارد.  حال باید دید که آقای روحانی بیشتر در جهت منافع کدام گروه حرکت خواهد کرد .  مسلما تامین منافع هر گروه , روحانی را در ضدیت با گروه دیگر قرار  خواهد کرد .
در حال حاضر موارد  بارزی که حاکمیت آن را به عنوان مشکل قلمداد کرده و روحانی باید آنها را مرتفع نماید به شرح زیر می باشد  :    
1-      لغو تحریمهای همه جانبه بین المللی 2-  جلب اعتماد داخلی به نظام و حل بحران عدم مشروعیت   3- برچیدن سایه سنگین جنگ بر علیه ایران
 مسلما موارد فوق جزو خواسته های اصلی  حکومت از روحانی خواهد بود . اما  برای رای دهندگان تنها بخشی  از خواسته هایشان را شامل می شود . در خوش بینانه ترین حالت می توان تصور کرد که روحانی بتواند این موارد  را به سرانجام برساند در این صورت باز به حالت دوران سازندگی باز خواهیم گشت یا دوران اصلاحات و یا دوره اول احمدی نژاد . آیا تمام آمال و آرزوهای مردم بازگشت به دورانیست که آزمون خود را  پس داده است ؟ آیا مردمی که حتی در نوع پوشش خود حق انتخاب ندارند و تمام هنجارهایشان دستوریست خواسته های دیگری ندارند ؟  آیا مردم حق ندارند که پیگیر وعده های آقای خمینی در سال 57 شوند ؟  سخنانی که هرگز از صدا و سیمای جمهوری اسلامی پخش نشد . آیا تمام مردم  ایران موافق این موضوع هسنتد که فقط و فقط یک نوع شیوه حکومت وجود دارد . آیا تغییر قانون اساسی که همین مردم آن را تایید کرده اند را نمی توان حقی قانونی برای مردم به شمار آورد .
اما آقای روحانی باید بداند که مردم لحظه به لحظه وی را رصد می کنند و هیچیک از اعمالش از چشمان تیز بین ملت دور نخواهد ماند . حال انتخاب با اوست می تواند حرکت در جهت منافع ملت را انتخاب نماید و یا اوامر مهندسان انتخابات را اجرا نماید . جاودانه شدن در تاریخ  ایران زمین را انتخاب کند یا  خوش آمد گروهی اندک با تفکری غیر ایرنی .