۱۳۹۴ بهمن ۶, سه‌شنبه

رمزگشایی از حضور مخالفین نظام در انتخابات



حدود 26 سال است که آیت الله خامنه ای ، عهده دار رهبریه  نظام جمهوری اسلامی می باشد ، و در طی این سالها ادبیات بکار رفته توسط ایشان در فصل انتخابات کمتر دستخوش تغییر بوده است . کلید واژگانی چون : مشروعیت نظام ، مردم سالاری دینی و به رخ کشیدن آن به کشورهای متحجر منطقه ، وظیفه شرعی و ... محور اساسی سخنان ایشان در فصل انتخابات برای عوام بوده است . (به استثنای انتخابات سال 88  و حواشی پس از  آن که واژگان جدیدی به ادبیات سیاسی ایشان و برخی سران کشور افزود ) .  اما قبل از انتخابات سال 92  ایشان در سخنانی بیسابقه از : " کسانیکه حتی مخالف نظام هستند " خواست که در انتخابات شرکت نمایند ، سخنانی که تا آن زمان در هیچ مقطعی از تاریخ انقلاب ، در سخنان ایشان و سایر مسئولین کشوری نمونه آن یافت نمی شود .... نیک میدانیم که کشور در بن بست عجیبی قرار داشت و فشارهای بین المللی و داخلی به بیشترین حد خود رسیده بود و خامنه ای ناچار به سرکشیدن جام زهر شد ، و ایشان تصمیم به " نرمش قهرمانانه "  گرفت  و به دور از چشم مردم  مذاکرات با آمریکا آغاز گردید  ظاهرا ایشان خامنه ای فقط منتظر آمدن رئیس جمهوری جدید و غیر توهمی  بود ، و برای نخستین بار ایران و آمریکا به طور علنی و به جهت تامین منافع ایران رو در روی هم پشت یک میز نشستند . از همان سخنان  بوی تغییر به مشام می رسید و امروز ثمره آن تغییر ، در رفع تحریمها  به بار نشسته است .....
بسیاری معتقدند این پایان ماجرا نیست و تغییرات بسیار دیگری در راه است .
مدتی قبل آیت الله خامنه ای سخنان دو سال پیش خود را تکرار نمود ، ایشان با تکرار سخنان دو سال پیش خود از تمام مردم خواست تا در انتخابات شرکت کنند ، حتی کسانی که به نظام اعتقادی ندارند .  ظاهرا ایشان از مسایل پشت پرده دیگری مطلع است .  گویی این تغییر خوشایند ایشان نیز واقع شده است .  گویی پارامترهایی مانند رشد اقتصادی و منافع ملی به صدر لیست اولویت سران کشور بازگشته است .
حال باید منتظر ماند و دید که سوپرایز جدید آیت الله خامنه ای چه می تواند باشد .

۱۳۹۴ آبان ۵, سه‌شنبه

میراث زمامدار - نگاهی به شرایط کشور در دوران حاکمیت آیت الله خامنه ای


26 سال (و چند ماه) گذشت ...  
 از روزی که آیت الله خامنه ای به عنوان دومین رهبر نظام جمهوری اسلامی  زمام امور کشور را بدست گرفت . 


 سالهایی ارزشمند که می توانست با درایت حاکمان ، طلایی ترین دوران عصر حاضر را برای جامعه ایران به همراه داشته باشد ، اما به دلایل گوناگون ، در این سالها واژه بحران همواره پیشوند ثابت شرایط کشور بوده است . هر چند قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران بر اساس اصل تفکیک قواست و همچنین رییس جمهوری که با رای مستقیم مردم برگزیده می شود به عنوان دومین فرد قدرتمند کشور شناخته شده است. اما عملا یگانه تصمیم گیرنده مسایل مهم کشوری همواره شخص آیت الله خامنه ای بوده است . وجود اهرمی به نام حکم حکومتی رهبر که فراتر از هر قانونی می تواند مصوبات مجلس و تصمیات دولت را ملغی کند باعث گردیده که مسئول دانستن شخص رهبر نظام ایران در رخ دادها و حوادث تاثیر گذار در نسل فعلی و آینده ایران جلوه ای منصفانه داشته باشد . البته به جز مبحث حکم حکومتی بیشتر نمایندگان مجلس و سیاستمداران نظام معتقدند که در اداره امور کشور می بایست منویات (یا فرمایشات) مقام رهبری را نیز مد نظر قرار داد و از آن  به عنوان چراغی فروزان !!!!! در این شب ظلمات بهره جست . گذشته از آن عده ای پا را از این نیز فراتر نهاده و پارامتر "رضایت قلبی رهبر " ، را نیز به موارد  فوق افزوده اند که این مورد نیز می بایست در اداره امور کشور مد نظر گرفته شود . این در حالیست که ایشان (رهبر) حتی یک بار هم به خود زحمت روشن کردن این موضوع را نداده اند که سخنانش از جنبه رهبری سیاسی نظام می باشد یا رهبری معنوی جامعه . 

 تمام این موارد در کنار هم (حتی به تنهایی) باعث ایجاد بار مسئولیت  بر دوش رهبری خواهد شد . مسئول بر وزن مفعول یعنی کسی که مورد سوال واقع و بازخواست می شود .   البته شیوه رفتار آیت الله خامنه ای در اداره امور کشور همواره شیوه :  برد مال من باخت مال تو ، بوده است . به عنوان نمونه می توان به توافق اتمی ایران با شش کشور قدرتمند جهان اشاره کرد که رهبر  ایران ، هم از تیم مذاکره کننده ایران (که به دستور مستقیم وی باب مذاکرات را گشودند) حمایت میکرد و هم بارها از عدم دلخوشی به مذاکرات سخن به میان آورده بود ، که این نوع رفتار دارای رگه هایی از درماندگی و تردید می باشد ، ایشان بر این باورند که نتیجه مذاکرات هسته ای هر چه باشد ، می توان  با موضع گیری دوگانه خود ، راه را برای تبرئه خویش هموار ساخت  و نتیجه مذاکرات را به نفع خویش قبضه کرد. 

در اصل یکصد و یازدهم قانون اساسی آمده است : هرگاه رهبر از انجام وظایف قانونى خود ناتوان شود یا فاقد یکى از شرایط مذکور در اصول پنجم و یک صد و نهم گردد یا معلوم شود از آغاز فاقد بعضى از شرایط بوده است, از مقام خود برکنار خواهد شد …. .
گرچه رهبرى همانند ریاست جمهور, عضویت مجلس خبرگان, عضویت شوراى نگهبان, نمایندگى مجلس شوراى اسلامى و… زمان مند و مدّت دار نیست, لیکن مشروط به شرایط و محدود به اوصافى است که در گذر زمان از گزند حوادث مصون نیست (مجله حکومت اسلامی شماره 8 آیت الله جوادی آملی) .
نیم نگاهی به رفتار مجلس خبرگان در قبال رهبری آیت الله خامنه ای بیانگر این امر است که این مجلس نه تنها به وظیفه قانونی و ذاتی خود که همان نظارت بر رهبری است عمل نکرده است؛ بلکه برخی اظهار و نظرها از سوی خبرگان در مورد نظارت بر رهبری گویای ایران امر است که خبرگان اصولا اعتقادی به نظارت بر امور رهبر ندارند . آیت الله محمد رضا مهدوی کنی رییس پیشین مجلس خبرگان معتقد بود :" ...(نظارت بر رهبری یعنی اینکه) نگذاریم کارهای خلاف در مملکت واقع شود یا حملاتی واقع شود یا ایشان (رهبر) مورد هجمه قرار بگیرد، خود ما باید سینه‌ها را سپر کنیم و حفظ کنیم که ( رهبر (تنها به میدان نیاید و صحبت کند در خبرگان گفتم که شما باید از جایگاه رهبری حراست کنید."
آیت الله علم الهدی امام جمعه مشهد نیز در سخنانی گفته است : " بر عملکرد مقام ولی امر، کسی نمی‌تواند نظارت کند، چراکه خبرگان مولّی علیه ولی امر هستند، و هیچ مولّی علیه ناظر بر اعمال ولی خودش نیست " .

با بررسی بیشتر در خصوص رابطه بین خبرگان و آیت الله خامنه ای در طی 26 سال گذشته پی خواهیم برد که اصولا رهبر نظام ایران نه تنها تاکنون هیچگاه در قبال شیوه مدیریت خود مورد بازخواست خبرگان واقع نشده است بلکه همواره از حمایت این مجلس نیز برخوردار بوده است .  در واقع می توان گفت که اعضای مجلس خبرگان (خواسته یا ناخواسته) از مواخذه رهبری ناتوان و عاجز هستند و بسیاری از آنان برای حفظ منافع خویش یا گروه با ایشان بیعت نموده و جهت حفظ شرایط فعلی از هیچ کوششی دریغ نمیکنند . برای بررسی صلاحیت ادامه رهبری آیت الله خامنه ای نگاهی می اندازیم به عملکرد آیت الله خامنه ای در دوره زمامداری ایشان .
با کندوکاو در شرایط اجتماعی ، اقتصادی ، امنیتی ، رفاهی و ... کشور پی خواهیم برد که تقریبا هیچیک از وعده ها و شعارهای نظام جمهوری اسلامی (بالاخص در دوره خامنه ای) محقق نشده است .
در بعد اجتماعی : اگر  به آمارهای خود نظام تکیه کنیم (که معمولا با احتیاط بسیار زیاد ارایه می شوند) آمار طلاق به طور وحشتناک در حال افزایش است ، به طوریکه در تهران(سال 94) از هر 28 ازدواج 10 مورد به طلاق می انجامد . بسیاری از جوانان نیز که در دهه سوم  زندگی به سر می برند هرگز  ازدواج نکرده اند (به خصوص متولدین نیمه اول دهه شصت) و ازدواج آنان تاکنون به تاخیر افتاده و آینده روشنی نیز برایشان در این زمینه قابل تصور نیست . در زمینه اعتیاد وخامت اوضاع به حدی رسید که حکومت با صدور مجوز برای ایجاد مراکز رسمی ترک اعتیاد موافقت کرد . تجارت جنسی نیز سالهاست که رونق گرفته است . اما در قبال این رخدادها آقایان به جای پذیرش مسئولیت و حداقل یک عذر خواهی ، با سلب مسئولیت از خود و فرافکنی ، با ساخت شخصیتی موهوم و خیالی به نام  استکبار جهانی ، این شخصیت را مسبب تمام مشکلات کشور معرفی می کنند . به طوریکه استکبار جهانی با نفود خود در بین جوانان ، آنها را به سمت سبک زندگی غربی سوق میدهد و ماهواره نیز بی بند و باری را در جامعه ترویج داده و ....
     
اقتصادی : این موضوع بر هیچکس پوشیده نیست شدت فقر در بین مردم ایران (به خصوص در چند سال اخیر) روز به روز در حال افزایش است ، و بحران بیکاری که مهمترین چالش جوانان در ادامه حیات (و نه زندگی) می باشد برای حل آن هرگز از سوی حاکمان اقدامی چشمگیر انجام نگرفته است . بلکه با اقداماتی عجیب سعی در کمتر جلوه دادن آن برآمده اند . مثلا طبق تعریف مرکز آمار ایران از بیکاری ، هر کس که در طول هفته یک ساعت اشتغال داشته باشد ، به عنوان شاغل محسوب می گردد و نیز قشر دانشجو و سرباز به عنوان شاغل شناشته می شوند. عملا طبقه متوسط از بین رفته و جامعه به دو دسته قلیل ثروتمند و کثیر فقیر تقسیم شده است .
در بعد محیط زیست نیز هیچگاه اتفاقی خوشایند که ناشی از عملکرد حاکمان باشد روی نداده است ، خشک شدن دریاچه ارومیه ، تغییر کاربری زمینهای کشاورزی ، ساخت بدون مطالعه تعداد بسیار زیادی  سد (که تنها ره آورد آن خشک شدن رودخانه های فصلی بود) ، کاهش چشمگیر مساحت جنگلهای کشور ، خشک کردن تالابها به منظور استخراج نفت و ... تنها بخشی از شاهکار جهموری اسلامی در رابطه با محیط زیست کشور بود ،  که بازهم واکنش مسئولین امر ، تنها  توسل به دعای باران و ذکر این نکته که امام زمان از کشور ما روی برگردانده است ، حجاب را رعایت کنید !!!!!!!!!!!!!!!!!!!     
 بی گمان بررسی یک به یک تمام مصایب کشور در دوره زمامداری آیت الله خامنه ای در این نوشتار نمی گنجد (مانند حقوق بشر و اعدامهای بدون عدله کافی ، فساد اداری ، مالی و قضایی ، وضعیت دموکراسی و تاثیر ارای مردم در انتخاب حاکمان ، وضعیت زنان ، وضعیت اقلیتهای مذهبی ، پیاده سازی اجباری احکام مذهبی به ویژه در ماه رمضان و ... ) .
 موارد  فوق تنها گوشه ای از  تاثیر حکومت جمهوری اسلام تحت رهبری آیت الله خامنه ای در ایجاد وضعیت فعلی کشور  می باشد ، با این حال مسئولین با چنان آب و تابی از وضعیت گل و بلبل در کشور سخن به میان می آورند که گویی مخاطب آنان شهروندان داخل ایران نیستند و سخنانشان برای ساکنان مریخ پخش می شود .  آیا پاسخگو بودن رهبر به ملت ، خواسته به حقی نیست ، آیا در حالی که مجلس خبرگان که وظیفه نظارت بر عملکرد رهبری را دارد به وظیفه قانونی خویش عمل نمیکند هیچ راهکار قانونی دیگری برای تذکر به رهبر جهت پاسخگویی وجود ندارد ؟  مگر رییس جمهور مجری حسن اجرای  قانون اساسی در کشور نیست ؟ یا اینکه قانون یا شیوه حکومت را که (ظاهرا) توسط خود مردم در فروردین سال 58 تایید شده است را آیا نمی توان تغییر داد ؟ آقایان در مواقعی که منفعت آنان ایجاب میکند به سخنان روح الله خمینی ارجاع میدهند ، امیدوارم این جمله رهبر درگذشته انقلاب را به خاطر داشته باشند : " وضع رژیم سلطنتی اصلاً این است و از اول یک رژیم غلطی بوده. از اول یک رژیمی بوده است که بی‌منطق بوده است. حالا من یک کلمه‌اش را برای شما می‌گویم: ما فرض می‌کنیم که تمام ملت - فرض است، و الّا واقعیت که ندارد - تمام ملت جمع شده‌اند و یک کسی را برای خودشان مثلاً سلطان قرار داده‌اند. بسیار خوب، اختیار دارند مردم یک کسی را انتخاب کنند، انتخاب کردند. خوب، این ملتی که حالا هستند حق دارند، در حومه زندگی خودشان اختیار دارند که یک کسی را قرار بدهند. خوب، برای صدسال بعدی که این آقایان هیچ نیستند چه حقی دارند؟ شما چه حقی دارید که برای اولادتان و اولاد اولادتان که الآن نیستند سلطان انتخاب کنید؟ سلطنت، سلطنت میراثی بود. ما فرض می‌کنیم با انتخاب، دولت یک سلطنتی را امضا کردند؛ به چه حقی ملت می‌تواند برای نسلهای آتیه‌اش سرپرست قرار بدهد؟ خودشان اختیار دارند، باید خودش انتخاب کند، و لهذا سلطنت از اول غلط بوده. "    

۱۳۹۲ مرداد ۱۸, جمعه

دکتر حسن روحانی , ناجی ایران ؟؟ یا ناجی نظام ؟؟


دکتر حسن روحانی , ناجی ایران ؟؟ یا ناجی نظام ؟؟
با آغاز تحریم های نفتی و بانکی  در اواخر بهار 2012  , تمام معادلات  سران کشور برای آینده نظام به هم خورد . شوک روانی وارد شده به اقتصاد ایران به حدی بود که باعث افزایش بی سابقه نرخ طلا و ارز گردید به طوری که  ریال ایران فقط در کمتر از 24 ساعت 15 درصد ارزش خود را از دست داد . کم ارزشتر شدن پول ملی و متعاقب آن تورم بی سابقه در چهار دهه اخیر , و به طبع آن  اعلام هشدار از سوی مشاوران اقتصادی و امنیتی وفادار به نظام , مبنی بر شکل گیری  اعتراضات خیابانی و ایجاد شورش با منشاء اقتصادی باعث ایجاد اضطرابی جدی در میان مسولین کشور گردید . (به عنوان نمونه تظاهرات مردم سبزوار به علت  نایابی گوشت مرغ) .
هر چند رییس جمهور وقت در یکی از  سخنانش گفته بود که : ایران اگر سه یا چهار سال هم نفت صادر نکند بازهم به مشکلی بر نخواهد خورد " اما همگان می دانند که این حرف یا از سر جهالت است یا استیصال . بدین ترتیب کشور  مشتریان نفتی خود را یکی  پس از دیگری از دست داد و معدود مشتریانی هم که باقی مانده بودند (مانند هند و چین) به دلیل تحریم بانکی قادر به پرداخت پول نفت ایران نبودند , نوک پیکان تحریمها حتی صادرات غیر نفتی را هم نشانه رفت و شرکتهای بیمه ای معتبر اروپایی و آسیایی , کشتی های ترانزیتی که مقصد آنها ایران بود را تحت پوشش قرار نمی دادند  , حتی برخی بنادر کشور نیز تحریم شد .  
  سیاست خارجی : پیچیده تر شدن  پرونده هسته ای ایران در حالی بود مسولین کشور نه تنها برای خروج از این بحران اقدامی انجام نمی دادند بلکه قطعنامه های صادر شده علیه ایران را کاغذ پاره می نامیدند .از سوی دیگر نگرانی اسراییل از اتمی شدن ایران به حدی بود که باعث تهدید نظامی واقعا جدی ایران از سوی اسراییل گردیده بود و همچنین بحران سوریه که حکومت بشار اسد  ( تنها دوست و حامی همیشگی  ایران )  در معرض سقوط قرار داشت که با سقوط بشار اسد اسراییل یکی از نگرانیهایش در مورد حمله نظامی  احتمالی  به ایران کمتر می شد.  نگرانی ایران از سقوط بشار اسد  به حدی بود که باعث دخالت مستقیم در ماجرای سوریه گردید و این موضوع را می توان بیانگر این دانست که ایران , تهدید به حمله نظامی از سوی اسراییل را واقعا جدی قلمداد کرده است .     
و اما از بعد داخلی , هر از چند گاهی برملا شدن فساد مالی و اخلاقی مسولین (سه هزار میلیارد , هلال احمر , بنیاد شهید , بانک ملی و...) (وزیر علوم در آسانسور , استخر مختلط دیپلمات ایران در برزیل و...)   باعث ایجاد نوعی بی اعتمادی شدید در میان عامه مردم گردیده بود,   هنوز ماجرای پس از انتخابات سال 88 ادامه داشت و شنیدن خبر مرگ زندانیان سیاسی  در زندان به امری کاملا عادی .تبدیل شده بود .  انتخابات ریاست جمهوری در پیش بود و بوی تحریم گسترده انتخابات از سوی مردم به مشام می رسید . به طوریکه آقای خامنه ای در یکی از سخنانش از کسانی که حتی نظام را به رسمیت نمیشناسند  نیز خواسته بود تا به خاطر منافع کشور در انتخابات شرکت کنند .
با این اوصاف آینده نظام  برای حتی یک یا دوسال آینده نیز قابل پیش بینی نبود و کشور در یک کمای مطلق به سر میبرد .
عقلای !!!!!! نظام با توجه به اشراف کامل اطلاعاتی به مسایل کشور,  به این نتیجه رسیدند که تنها راه خروج از بن بست فعلی , بیرون آمدن نام یک  اصلاح طلب ضعیف از صندوقهای رای  می باشد .
چرا اصلاح طلب و چرا ضعیف : محافظه کاران با درک این نکته که در صورت عدم کاندیداتوری اصلاح طلبان ممکن است تحریم گسترده انتخابات از سوی مردم روی دهد و بحران مشروعیت به نقطه بحرانی خود برسد و اینکه یک  کاندیدای اصلاح طلب می تواند مردم را به پای صندوقهای رای کشاند مجاب به استفاده از یک اصلاح طلب شدند . اما از سوی دیگر نگران قدرت گرفتن بیش از حد آن نیز بودند . هاشمی رفسنجانی به عنوان شخصی با نفوذ و سابقه فراوان  ( و به ظاهر تواب و البته زخم خورده  ) را نمی توان شخصیتی ضعیف و بی خطر برای تمامیت خواهان قلمداد کرد و همچنین آقای مشایی نیز گر چه قدرت وی فعلا خطری برای نظام نداشت اما مشایی با درک صحیح از شرایط جامعه , پتانسیل رشد را داشت و یک خطر بالقوه محسوب می شد زیرا با ارایه مدل جدیدی از حکومت مذهبی سعی در ایجاد پایگاه مردمی برای خود نمود که البته تا بحال در این امر موفق نبوده است  و همچنین اکبر اعلمی گرچه کمتر در بین عامه مردم شناخته شده بود اما شعار انتخاباتیش که همان " بازگشت روحانیون به حوزه های علمیه " بود می توانست باعث گرایش بسیاری از مردم به سمت وی شود , به همین خاطر هاشمی رفسنجانی و مشایی و اعلمی به بهانه های واهی رد صلاحیت شدند .
اما چیدمان تایید صلاحیت شدگان باید طوری می بود که مسایل قبل از انتخابات سال 88 تکرار نشود (مناطرات تلویزیونی)
همانطور که دیدیم عملا مناظره ای  انجام نشد و فقط خاطره برنامه تلوزیونی  مسابقه هفته با اجرای  زنده یاد منوچهر نوذری در اذهان  تداعی گشت.
 روحانی و عارف به عنوان دو کاندیدای مثلا اصلاح طلب وارد گود انتخابات شدند , غافل از اینکه یکی از این دو نفر قبل از برگزاری انتخابات به عنوان رییس جمهور منتخب !!!!! منصوب  گردیده است .   
مهم نبود که این شخص چه کسی باشد , فقط ضعیف بودنش کفایت می کرد . با انصراف آقای عارف , روحانی خواسته یا  ناخواسته  وارد این بازی گردید . میزان 51 درصدی آرای انتخاباتی دکتر روحانی نیز می تواند  صحتی بر این موضوع می باشد , با توجه به شور و هیجان مردم در روزهای نزدیک به انتخابات و گرایش روز به روز بیشتر مردم به روحانی ,  تصور اینکه ممکن است آرای انتخایاتی روحانی بسیار بیشتر از 51 درصد باشد دور از ذهن نخواهد بود و ممکن است این تصور پیش بیاید که فقط برای ضعیف تر نگه داشتن رییس جمهور منتخب از آرای او تا میزان 51 درصد کاسته شده است , با توجه به سابقه  انتخابات گذشته  ممکن است کسانی دچار این شبهه شوند که اگر واقعا میزان آرای جناب روحانی 51 درصد بود , جابجایی چند هزار رای برای کنار گذاشتن وی  آیا کار مشکلی بود ؟  
 سوال اینجاست که روحانی چه کاری قرار است انجام دهد . برای نجات ایران آمده یا نجات نظام ...
پاسخ به این پرسش چندان کار راحتی نخواهد یود زیرا باید همزمان پارامترهای بسیاری را مد نظر قرار داد . مردمی که در روز انتخابات با شوق و ذوق فراوان شناسنامه بدست  آرای خود را به نام آقای روحانی وارد صندوق کردند  خواسته هایی داشتند. ضمنا مسولینی که برای رسیدن به اهداف خود با مهندسی انتخابات راه را برای انتخاب روحانی هموار کردند نیز خواسته هایی دارند که این خواسته ها به جز در مواردی خاص با خواسته های رای دهندگان همخوانی ندارد.  حال باید دید که آقای روحانی بیشتر در جهت منافع کدام گروه حرکت خواهد کرد .  مسلما تامین منافع هر گروه , روحانی را در ضدیت با گروه دیگر قرار  خواهد کرد .
در حال حاضر موارد  بارزی که حاکمیت آن را به عنوان مشکل قلمداد کرده و روحانی باید آنها را مرتفع نماید به شرح زیر می باشد  :    
1-      لغو تحریمهای همه جانبه بین المللی 2-  جلب اعتماد داخلی به نظام و حل بحران عدم مشروعیت   3- برچیدن سایه سنگین جنگ بر علیه ایران
 مسلما موارد فوق جزو خواسته های اصلی  حکومت از روحانی خواهد بود . اما  برای رای دهندگان تنها بخشی  از خواسته هایشان را شامل می شود . در خوش بینانه ترین حالت می توان تصور کرد که روحانی بتواند این موارد  را به سرانجام برساند در این صورت باز به حالت دوران سازندگی باز خواهیم گشت یا دوران اصلاحات و یا دوره اول احمدی نژاد . آیا تمام آمال و آرزوهای مردم بازگشت به دورانیست که آزمون خود را  پس داده است ؟ آیا مردمی که حتی در نوع پوشش خود حق انتخاب ندارند و تمام هنجارهایشان دستوریست خواسته های دیگری ندارند ؟  آیا مردم حق ندارند که پیگیر وعده های آقای خمینی در سال 57 شوند ؟  سخنانی که هرگز از صدا و سیمای جمهوری اسلامی پخش نشد . آیا تمام مردم  ایران موافق این موضوع هسنتد که فقط و فقط یک نوع شیوه حکومت وجود دارد . آیا تغییر قانون اساسی که همین مردم آن را تایید کرده اند را نمی توان حقی قانونی برای مردم به شمار آورد .
اما آقای روحانی باید بداند که مردم لحظه به لحظه وی را رصد می کنند و هیچیک از اعمالش از چشمان تیز بین ملت دور نخواهد ماند . حال انتخاب با اوست می تواند حرکت در جهت منافع ملت را انتخاب نماید و یا اوامر مهندسان انتخابات را اجرا نماید . جاودانه شدن در تاریخ  ایران زمین را انتخاب کند یا  خوش آمد گروهی اندک با تفکری غیر ایرنی .